در این مقاله ابتدا به بررسی مسئله تورم در ونزوئلا میپردازیم و سپس اوضاع بورس این کشور را در دوران تورمی بررسی خواهیم کرد.
تورم، این روزها اصلیترین دشمن معیشت مردم ایران به شمار میآید. عواملی مانند انتشار ویروس کرونا و به تبع آن تعطیلی موقتی بیشتر کسبوکارها، کاهش نرخ سود سپردههای بانکی و افزایش نگرانی مردم برای فرار از تورم باعث استقبال بالایی از بازار سرمایه شده است. (برای مطالعه بیشتر درباره تاثیر کاهش نرخ سود بانکی بر بازار سرمایه میتوانید به مقاله کاهش نرخ سود بانکی ممکن است چه اثراتی بر بازار بورس داشته باشد؟ مراجعه کنید.)
از سوی دیگر رشدهای بیسابقه و رکوردشکنیهای این روزهای بازار سرمایه باعث جذابیت این بازار برای اغلب مردم شده و این فکر به وجود آمده است که برای حفظ سرمایه خود از تورم موجود، به بازار سرمایه رو بیاورند.
بازار سرمایه را میتوان دماسنج اقتصادی هر کشور دانست. برخلاف تمام بازارهای بورس جهان که به خاطر شیوع ویروس کرونا در دوران منفی به سر میبرند، بازارهای بورس ایران و ونزوئلا با رشد بسیار خوبی مواجه شدهاند.
به بیان ساده بورس ایران تورم محور بوده و با رشد تورم نیز حرکت آن صعودی خواهد بود. به طوری که در ماه آوریل 2020، شاخصهای بورس ونزوئلا و ایران توانستند به ترتیب 165 و 55 درصد رشد کنند. این در حالی است که شاخص بورس کشورهای توسعه یافته رشدی کمتر از 10 درصد را به ثبت رساندند.
اما این سؤال به وجود میآید که با توجه به رشد شاخص بورس ایران و همینطور ونزوئلا، آیا ایران در آینده وضعیتی همانند وضعیت ونزوئلا خواهد داشت؟
در این مقاله به بررسی بورس ونزوئلا و مقایسهی آن با شاخص بورس ایران میپردازیم.
ونزوئلا در قرن 21 بیشترین نرخ تورم در جهان را تجربه کرده است؛ به طوری که در طی دو سال گذشته نرخ تورم در این کشور به 13000 درصد رسیده و واحد پول ونزوئلا یعنی بولیوار، به شدت بیارزش شده است. حتی این پول برای خرید و فروش کالا در داخل این کشور استفاده نمیشود و بیشتر مردم از دلار و پوند برای تهیهی کالای خود استفاده میکنند.
تولید ناخالص در ونزوئلا در شش سال اخیر 40 درصد افت داشته که بیشترین میزان افت در تاریخ این کشور محسوب میشود. نرخ کشتار و ناامنی در این کشور بسیار بالا رفته و بیشترین درخواست پناهندگی از سوی مردم این کشور ارسال میشود.
اما جالب است بدانید که ونزوئلا در اواسط قرن 19 ثروتمندترین کشور در آمریکای جنوبی محسوب میشد. این کشور با داشتن حدود 300 میلیارد بشکه نفت، بزرگترین ذخایر نفت جهان را در اختیار دارد؛ اما با وجود این موضوع، امروزه ونزوئلا به تورمزاترین کشور جهان تبدیل شده است؛ اما چرا کشوری با داشتن چنین ذخایر ارزشمندی به چنین روزهایی دچار میشود؟
برای درک موضوع و علت این شرایط بهتر است وضعیت ونزوئلا را از منظر اقتصادی و سیاسی به طور مختصر در نیم دههی اخیر بررسی کنیم.
از زمان پایان استعمار اسپانیاییها و شروع استقلال ونزوئلا، این کشور کودتا و انقلابهای زیادی را تجربه کرده است.
تضعیف و کاهش ناگهانی قدرت امپراتوری اسپانیا پس از شکست در جنگها و همچنین قدرت گرفتن طبقهى اربابان در ونزوئلا، اولین قیام در این کشور را شکل داد و باعث شد که این کشور از استعمار اسپانیا خارج شده و حکومتی مستقل تشکیل دهد.
استقلال ونزوئلا در قرن 18 میلادی شکل گرفت و باعث تشکیل دوران جمهوری کاودیلوها (Caudillos) شد که تا اواسط قرن 19 ادامه داشت. کاودیلوها رهبرانی نظامی و دیکتاتور بودند که به وسیلهی کودتا در داخل کشور به قدرت میرسیدند.
شروع دیکتاتورهای نظامی با ریاستجمهوری پائز (Páez Antonio José) آغاز شد. حکومت پائز به خاطر نظام بردهداری و دیکتاتوری، آنچنان دوام نیاورد و به وسیلهی کودتاهای متعددی برکنار شد؛ اما یکی از اقدامات مثبت دیکتاتوری پائز این بود که تجارت را به حد زیادی در این کشور آزاد کرد.
بعد از پائز و کودتاهای متعدد، نوبت به گومز رسید که ریاستجمهوری این کشور را در دست بگیرد.
زمانی که گومز به قدرت رسید، ونزوئلا به علت کودتا و شورشهای فراوان، اوضاع نابسامانی را تجربه میکرد. گرچه دولت گومز هم نظامی استبدادی داشت؛ اما با اقدامات وی، ونزوئلا از نابسامانی خارج شد. یکی از اصلیترین اتفاقاتی که در زمان گومز رخ داد، اکتشاف نفت بود. تا به اینجا ونزوئلا با فراز و نشیبهای فراوان و انقلاب و کودتاهای زیادی همراه بود.
اما کشف نفت در ونزوئلا، توانست این کشور را به ثبات برساند؟
قبل از کشف نفت، اوضاع ونزوئلا فاجعهبار و دولت این کشور مشغول سرکوب شورشها بود. البته برای انجام این کار، دولت وامهای زیادی از کشورهای اروپایی گرفته بود. عدم توانایی دولت گومز برای پرداخت این وامها، باعث کم شدن روابط بین کشورهای اروپایی و حتی آغاز برخی درگیریهای جنگی با این کشورها شد.
با کشف نفت، گومز ابتدا امتیاز بهرهبرداری نفت را به کشورهای بدهکار داد و توانست صادرات نفت را شروع کند؛ به طوری که در سال 1928 ونزوئلا به دومین صادرکنندهی بزرگ نفت جهان بعد از آمریکا تبدیل شد.
در این شرایط نه تنها بدهیهای کشورهای اروپایی پرداخت شد، بلکه با ثروت فراوانی که دولت توسط صادرات نفت بدست آورد، شروع به ساخت پروژههایی مانند ساخت جادهها، راهآهن، بندرگاهها و طرحهای عمرانی کرد.
در آن زمان تولید داخلی ونزوئلا به قدری رونق گرفت که طبق آمار نرخ تولید داخلی ونزوئلا در مقایسه با سایر کشورها در رتبهی چهارم قرار گرفت.
گرچه در زمان گومز اوضاع فاجعهبار ونزوئلا رو به بهبود بود و دولت به ثروت زیادی از طریق نفت رسید، اما همین ثروت باعث فساد زیادی در دولت شد. به طوری که بیشتر این ثروت در بین دولت توزیع و مقدار کمتری صرف اموری مانند مسکن و آموزش مردم میشد.
در سال 1935 با مرگ گومز، پایان راه حکومتهای کادیلوها فرا رسید و ونزوئلا کمکم وارد فاز جدید حکومتی شد. پس از مرگ گومز به علت سرکوبهای سیاسی و سیاستهای ادامهدار استبدادی، سرانجام با کودتای مردمی حکومت دیکتاتوری نظامی کادیلوها به پایان رسید و ونزوئلا وارد فاز جدید سیاسی شد.
فازی که این بار توسط خود مردم و با هدف جامعهگرایی یا همان سوسیالیست، به قدرت رسید. در واقع حکومتهای سوسیالیسم که اغلب توسط مردم شکل میگیرند، با هدف جامعهگرایی و با وعدهی حمایت از اقشار ضعیف جامعه به قدرت میرسند.
تا به اینجا حکومتهای دیکتاتوری زیادی پرچمدار حکومت ونزوئلا بودند؛ اما این بار با جنبشهای مردمی، نوع حکومت ونزوئلا بهطور کلی تغییر کرد.
به اعتقاد بسیاری از منابع، همین تغییر حکومتی و سیاستهای فریبکارانهی عامهی مردم باعث فروپاشی اقتصادی و سیاسی در این کشور شد.
دموکراسی شدن ونزوئلا میتوانست این کشور را به قدرتمندترین کشورها تبدیل کند؛ اما چه اتفاقاتی در این مسیر رخ داد که شاهد چنین وضعیتی از ونزوئلای امروزه هستیم؟
در سال 1958، رومولو بتانکورت (Betancourt) با شعار جامعهگرایی یا سوسیالیسم توانست در انتخابات پیروز شود و حکومت دموکرات سوسیال را تشکیل دهد که طولانیترین حکومت سوسیالیسم در این کشور محسوب میشود.
اگرچه برای اولین بار دولت ونزوئلا به سه قوهی مجریه، مقننه و قضاییه تقسیم شد اما باز هم دخالت دولت در اکثر امور کشور دیده میشد.
از سوی دیگر بتانکورت به دنبال ملی کردن صنعت نفت بود تا بتواند با پول حاصل از آن سیستم رفاهی بیشتری فراهم کند.
در واقع دیدگاه بتانکورت بدین شکل بود که ملی شدن نفت سبب ارزان کردن بنزین، تحصیلات و سیستم بهداشتی رایگان و طرحهای رفاهی میشود. همین طرز فکر بتانکورت بود که باعث شده بود اقشار متوسط و کمدرآمد از وی حمایت کنند که این دیدگاه سبب کسری بودجه فوقالعاده زیادی برای دولت میشد.
با به پایان رسیدن دولت بتانکورت، اوپک قیمت نفت را به خاطر جنگ اعراب و اسراییل افزایش داد که این موضوع سبب ورود ثروت زیادی به دولت ونزوئلا شد.
در آن زمان که ریاستجمهوری ونزوئلا بر عهدهی کارلوس پرز (Pérez Anderés Carlos) بود، صنعت نفت ملی اعلام شد و بر این اساس، ونزوئلا به کشوری با اقتصادی بر مبنای نفت تبدیل شد.
درچنین شرایطی معمولاً کشورهایی که دارای سیاست آزادتری هستند، بدین شکل عمل میکنند که مردم در مقابل خدماتی که برای آنها فراهم میشود، به دولت مالیات میپردازند. با این روش مردم، دولتها را کنترل میکنند و اجازهی فساد در دولتها داده نمیشود.
اما دقیقاً برعکس این ماجرا در کشور ونزوئلا اجرا شد و دولت به بهانهی اجرای طرحهای توسعه رفاهی، نوعی رشوه به مردم پرداخت کرد تا تسلط خود را بر مردم حفظ نماید.
در واقع کارلوس پرز با هدف جلب نظر مردم و فریب ذهن اقشار متوسط و ضعیف جامعه، طرحهای عمرانی و رفاهی گستردهای را انجام داد که این طرحها در بلندمدت، موجب کسری بودجه شدید در دولت وی شد. در ادامه نیز علیرغم افزایش بسیار زیاد قیمت سوخت، دولت نتوانست ثروت زیادی تولید کند و اکثر این پولها فقط نقش فریب مردم را اجرا میکردند.
در دههی 80 با کاهش چشمگیر قیمت نفت، حرکت اقتصاد ونزوئلا به سمت فروپاشی شدت گرفت.
به دنبال کاهش قیمت نفت، کاهش چشمگیر سرانهی تولید داخلی، افزایش بیکاری، افزایش نرخ تورم، افزایش بیاعتمادی مردم و بدهیهای بسیار زیاد بینالمللی این کشور، کم شدن ارزش پول ونزوئلا را به همراه داشت.
در واقع بولیوار که با ثباتترین پول آمریکایجنوبی محسوب میشد، با شیب تندی به بیارزشترین واحد پول ملی دنیا تبدیل شد.
تصمیمات دولت ونزوئلا را میتوانیم بستهای کامل از اشتباهات و آمادهسازی برای فروپاشی اقتصاد یک کشور بدانیم.
دولت ابتدا دست به چند نرخی کردن ارز نمود. این اقدام باعث فساد و سوءاستفادهی افراد نزدیک به دولت شد؛ زیرا این افراد اجناس را با ارز دولتی خریده و در بازار، با نرخ آزاد به فروش میرساندند که سود کلانی نصیبشان میشد.
علاوه بر عوامل گفته شده، اقتصاد رانتی که در این مدت در ونزوئلا جا افتاده بود، باعث شد که قدرت اقتصادی در دست عدهی کمی باشد و ثروت به طور مساوی در جامعه تقسیم نشود.
یکی از اصلیترین کارهای دولت که باعث اعتراضات شدید مردم شد، لغو یارانهی بنزین و گازوییل و افزایش ناگهانی قیمت سوخت بود.
این اعتراضات فراوان سبب شد که فردی به نام هوگو چاوز که در میان مردم معترض محبوب بود، با وعدهی ریشهکن کردن فقر به قدرت برسد.
یکی از فرصتهایی که در ادامه برای دولت ونزوئلا ایجاد شد، افرایش دوبارهی قیمت جهانی نفت بود؛ فرصتی که دولت باید صرف ساختن زیربناهای اقتصادی و کم کردن وابستگی کشور به منبع نفت میکرد، چاوز با بدترین تصمیمات فرصت به وجود آمده را از دست داد.
چاوز بخشی از درآمد حاصل از نفت را به صورت مستقیم بین فقرا و ضعیفان تقسیم میکرد. اگرچه این کار در کوتاهمدت باعث بهبود وضعیت فقرا شد، اما در بلندمدت به علت نبودن زیرساختهای مناسب برای کسب درآمد، پرداخت این هزینهها نتیجه عکس به همراه داشت و باعث بدتر شدن اوضاع شد.
دولت برای کالاهای اساسی مردم یک سقف قیمتی تعریف کرد. این موضوع باعث شده بود که در کوتاهمدت، هزینهی فقرا کمتر شود اما در بلندمدت، کارخانههای تولید مواد غذایی در ونزوئلا با کاهش سود خود و در نهایت متضرر شدن، دست از کار کشیدند.
دولت برای تأمین هزینههای داخلی کشور، وامهای زیادی از نهادهای بینالمللی دریافت کرد که در بلندمدت توانایی پرداخت آنها را نداشت.
دولت برای آن که بتواند قدرت و نفوذ بیشتری در قیمتگذاریها داشته باشد، تمامی سازمانهای بازرسی را حذف کرد. این کار باعث افزایش قدرت دولت در امر کنترل قیمتها شد؛ اما همین موضوع بعدها باعث افزایش فساد دولت در امر قیمتگذاری گردید.
در سال 2013 و بعد از مرگ چاوز، مادورو به قدرت رسید؛ اما در دولت مادورو اوضاع بدتر شد. با سقوط قیمت جهانی نفت، ونزوئلا خود را برای یک فروپاشی اقتصادی کامل آماده میکرد؛ زیرا بیش از 90 درصد درآمد کشور ونزوئلا به صادرات نفت وابسته بود.
مادورو نیز همانند چاوز، اقدامات اشتباهی را انجام داد. وی برای جبران هزینههای کشور شروع به چاپ پول کرد. این کار باعث شد ارزش پول ملی ونزوئلا به شدت کاهش یابد. همچنین با سیاست کنترل قیمتی اجناس، بار دیگر انگیزه برای تولیدکنندگان به شدت کاهش یافت و هم باعث ایجاد بازار سیاه برای اجناس ضروری شد.
همانطور که در مقدمه گفته شد، شاخص بورس هر کشور خلاصهای از وضعیت اقتصادی آن کشور را نشان میدهد؛ به طوری که با رشد شاخص بورس، باید انتظار رشد اقتصادی در آن کشور را داشته باشیم؛ اما این موضوع برای کشورهای تورمزا صدق نمیکند. در واقع در این شرایط، بازار بورس تبدیل به بازاری میشود که سعی میکند ارزش پول را در برابر تورم حفظ کند و این رشدهای تورمزا، هیچ رفاهی برای اقتصاد کشورهای تورمی به ارمغان نیاورده است.
نمودار بالا شاخص بورس ونزوئلا را نشان میدهد.
دقیقاً در زمان ایجاد ابرتورم در ونزوئلا و فروپاشی اقتصادی، شاخص بورس این کشور افزایش 70 هزار درصدی را تجربه کرده است و باعث رکوردشکنی در بیشترین صعود شاخص بورس یک کشور شد.
به طور کلی در شرایط تورمی، قیمت اسمی سهام افزایش مییابد و گاهی ممکن است از ارزش واقعی سهام نیز بیشتر شود که به خاطر جو روانی موجود در بازار سرمایه و تورم بالای کشور است.
برای پاسخ درست به این پرسش، باید میزان سرعت رشد نقدینگی را باهم مقایسه کنیم.
نمودار لگاریتمی زیر این مقایسه را به خوبی نشان میدهد.
بر اساس این نمودار که نشان میدهد که نقدینگی در ونزوئلا از سال 2013، بالای 2000 برابر رشد داشته اما میزان این رشد نقدینگی برای ایران تنها حدود 3 برابر بوده است!
در واقع اگر بخواهیم به صورت ماهیانه بررسی کنیم، رشد نقدینگی به طور ماهانه کمتر از 2 درصد است؛ در حالی که در ونزوئلا تا آخر سال 2014 رشد ماهانه 3 درصد بود. سپس به مدت 3 سال یعنی از سال 2014 تا 2016 این میزان دو برابر شده و به 6 درصد میرسد و تا اواخر 2018، این مقدار به 60 درصد جهش پیدا میکند!
این آمارها نشان میدهد که میزان رشد نقدینگی در ایران با شیب بسیار ملایمی همراه بوده و بسیار کم نوسان است.
بهترین کار برای کنترل سرعت رشد نقدینگی و حتی کم شدن آن و رسیدن به میزان 1.5 درصد که مقداری ایده آل برای رشد نقدینگی است، انتخاب درست سیاستهای کنترل نقدینگی است.
ونزوئلا از زمانهای قدیم، مملو از انقلاب و تغییر حکومت بود؛ اما تغییر نوع حکومت ونزوئلا از دیکتاتوری به سوسیالیسم را میتوان نقطهی اوج فروپاشی این کشور دانست.
در واقع اگر کشوری سیاستهای فریبکارانه و فساد دولتی را در اقتصاد خود قرار دهد، حتی با وجود داشتن بزرگترین منابع نفتی جهان هم امکان فروپاشی آن وجود دارد.
با کم کردن وابستگی کشور از یک منبع و افزایش تولید ناخالصی و کنترل سرعت رشد نقدینگی، نه تنها میتوان مقدار تورم را کنترل کرد بلکه باعث شکوفایی اقتصادی در کشور خواهد شد.
برای مطالعه بیشتر درباره اوضاع اقتصادی ایران میتوانید به مقاله دهه 90؛ آنچه بر اقتصاد ایران گذشت و اقتصاد ایران و ابرچالشهای آن؛ مجلس یازدهم برای حل این چالشها باید چه کند؟مراجعه کنید.
همچنین برای آشنایی بیشتر با تمام بازارهای مالی کشور میتوانید دوره آموزشی رایگان آموزش همگانی سرمایهگذاری و برای آشنایی بیشتر با بازار بورس میتوانید دوره آموزشی رایگان آشنایی با بازار بورس را مشاهده کنید.
رشد شاخص بورس در فضای تورمی تورم، این روزها اصلیترین دشمن معیشت مردم ایران به شمار میآید. عواملی مانند انتشار ویروس کرونا و به...
رشد شاخص بورس در فضای تورمی تورم، این روزها اصلیترین دشمن معیشت مردم ایران به شمار میآید. عواملی مانند انتشار ویروس کرونا و به...
رشد شاخص بورس در فضای تورمی تورم، این روزها اصلیترین دشمن معیشت مردم ایران به شمار میآید. عواملی مانند انتشار ویروس کرونا و به...
نظرات